جدول جو
جدول جو

معنی ابوبکر ربابی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوبکر ربابی
(اَ بو بَ رِ رَ)
مسخره و هزالی بوده ظاهراً بزمان سلطان محمود غزنوی و شاید همان بوبکر رئیس مغنیان آنف الذکر است:
از حکیمان خراسان کو شهید و رودکی
بوشکور بلخی و بوالفتح بستی هکذی
گو بیائید و ببینید این شریف ایام را
تا کند هرگز شما را شاعری کردن کری
روزگاری کان حکیمان و سخنگویان بدند
کرد هر یک را بشعر نغز گفتن اشتهی
اندرین ایام ما بازار هزل است و فسوس
کار بوبکر ربابی دارد و طنز جحی.
منوچهری.
چو شعر نیک بیابی نظر نباید کرد
بهزلهای ربابی و طنزهای جحی.
ادیب صابر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بو بَ رِ کِ)
یکی از دانشمندان مصر. وی در هیئت و نجوم بصیر بود و المنهج الحنیف تألیف اوست. به سال 1051 هجری قمری درگذشت
لغت نامه دهخدا
(زَ)
عبدالله بن ابی طالب زبیبی، مکنی به ابوبکر. از زبیبیۀ بغداد است و از شهده روایت دارد. در نسخ قاموس همه جا عبدالله بن طالب آمده و صواب عبدالله بن ابی طالب است. (از تاج العروس). ابوبکر عبدالله پسر طالب از زبیبیه (محله ای ببغداد) است. (از شرح قاموس). یاقوت آرد: عبدالله بن ابی طالب مقری زبیبی خلال بغدادی، از زبیبیه است که نام محله ای است ببغداد. وی از شهده دختر ابری و ابوساکن صاحب بن بالان نقل حدیث کند و با عده ای دیگر از سعید بن صافی جمال نیز سماع دارد و سماع او صحیح است. وی مشیخه ای دارد و خود بطلب حدیث برخاسته است. محمد بن عبدالغنی بن نقطه از او روایت دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَبْ با)
عبدالله بن محمد بن محمود بن فورک مکنی به ابوبکر محدثی است از مردم اصفهان. وی از ابوبکر عبدالله بن محمد بن نعمان و ابوبکر بن ابی عاصم روایت کند و ابوبکر محمد بن ادریس جرجرای حافظ و ابوبکر احمد بن محمد بن جرب تمیمی اصفهانی ساکن نیشابور و جز ایشان از او روایت دارند. سمعانی گوید: از برخی از مردم اصفهان شنیدم که می گفت کسی نزد قباب حدیث میخواند تا به این حدیث رسید: لایدخل الجنه قبات، قبات به بهشت نمیرود. آن شخص گفت این تحریف شده و باید چنین باشد: لایدخل الجنه قباب، قباب به بهشت نمیرود. قباب برآشفت و گفت تو به بهشت نمیروی ! پدرت به بهشت نمیرود! برو بیرون ! او پوزش خواست و گفت این سخن بدون قصد بر زبان من جاری گشت، قباب عذرش بپذیرفت و از تقصیرش درگذشت. وی روز یکشنبه 15 ذی قعده سال 170 هجری قمری وفات یافت. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(اَبو بَ رِ)
احمد بن علی جصاص. فقیه حنفی. مولداو شهر ری. به سال 325 هجری قمری به بغداد شد و سپس مدتی در اهواز و چندی در نیشابور اقامت گزید و در سنۀ 344 کرت دیگر به بغداد رفت و تا آخر عمر در آنجا تدریس میکرد و در شصت وپنج سالگی بدانجا درگذشت و ابوبکر خوارزمی یکی از اصحاب او گاه وفات وی به بغداد بود. او راست: شرح ادب القاضی ابوبکر خصاف. شرح الجامعالصغیر. شرح الجامعالکبیر. شرح الاسماءالحسنی. کتاب فی اصول الفقه. کتاب احکام القرآن علی مذهب اهل العراق
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بَ رِ رَ)
رئیس مغنیان محمود غزنوی و خود او نیز خنیاگر و خوش آواز بوده است:
بوبکر عندلیب نوا را بخوان
گو قوم خویش را چو بیائی بیار.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(اَ بو بَ رِ رَ)
نام یکی از مشایخ صوفیه است، صاحب جذبه و هفت سال سکوت داشته است:
شاه از اسرارشان واقف شده
همچو بوبکر ربابی تن زده.
مولوی
لغت نامه دهخدا